بریده ای از کتاب


ز سر هر کدام رنگی بالا میرفت .
غلام پور که حرف میزد از سرش رنگ کدر و سیاه بیرون می زد.
بابا که بالا آمد گفتم: بابا این یارو غلام پور کیه ؟؟؟
بابا گفت: عزیزم این آقا یه آدم ر مین دارو پولداره
گفتم: بابامیشه با این آدم کار نکنی؟؟
گفت: چرا پسرم مگه این آدم چشه؟؟؟
گفتم: بابا از رو سر این آدم رنگ های سیاه بیرون میاد.
گفت: اخه پسرم نمیشه از رو رنگ سر کسی که خوب و بدی اونو تشخیص داد .